باغ پارچهای
آخرین امضا، آخرین شهید
روایت اسماعیل زمانی از دست نوشته 29 شهید روی یک تکه پارچه
اواسط دی ماه 1364 رزمندهای برای تهیه یک تکه پارچه مرخصی ساعتی میگیرد و به آبادان میرود. این تکه پارچه 45 در 45 سانتی قرار نبود بخشی از یک لباس شود یا سرنوشتی مشابه سایر هم جنسان خود بیابد. رزمنده از قبل قول و قرار آن را با روحانی گردان بسته و به اتفاق هم، نامش را عهدنامه گذاشته بودند. البته بعد از آنکه دعای عهد با خط خوش شهید نبیالله دیلمی رویش نقش بست، این نام برازنده پارچهای شد که مقدر بود امضای 29 شهید رویش بنشیند و تکهای از بهشت شود.
«قبل از عملیات والفجر هشت بود. هوا رو به سردی میرفت و بچههای گردان کربلا، تیپ دوم قائم از لشکر 27 محمد رسولالله کنار رودخانه بهمن شیر آموزش غواصی برای عبور از اروند میدیدند. خدمت دایی رضا بسطامی، روحانی گردان رسیدم. فکر روشنی داشت و اکثر رزمندهها سعی میکردند با او ارتباط خوبی داشته باشند. وقتی پیشش رفتم مشغول نوشتن دفترچه خاطراتش بود. علت وسواسش در این کار را پرسیدم و ثبت و ماندگاری لحظات جبهه را دلیل آورد. کمی صحبت کردیم و فکر تهیه عهدنامه مثل جرقهای در ذهنم زده شد.»
باغ پارچهای
عهد نامه در چادر دایی رضا متولد میشود و تلاش اسماعیل زمانی برای روشنی این باغ پارچهای آغاز میشود. همان روز برای تهیه آن به آبادان میرود و به دنبال رزمندگانی که بوی شهادت میدادند، روان میشود: «نظر من این بود که برای سفر آخرتم یک شفاعت نامه داشته باشم. به همین خاطر برای گرفتن امضا و شفاعت، پیش رزمندگانی میرفتم که به قول بچهها نور بالا میزدند. اولین نوربالایی هم خود نویسنده دعای عهد بود؛ شهید نبیالله دیلمی که به خط خوش شهره بود. صفای روحی عجیبی داشت و به همین دلیل دلم نمیآمد نوشتن آن را به کس دیگری بسپارم. چنانچه وقتی شهید دیلمی شلوغی سرش را بهانه آورد برای ننوشتن دعا، دو، سه هفته پاپیاش شدم تا اینکه دعای عهد را نوشت و از همان زمان پارچه سفیدم نام «عهدنامه» به خود گرفت.
اللهم انا لا نعلم منه الا خیرا و انت اعلم به منا (پروردگارا ما نمیدانیم از او جز نیکی، ولی تو خود داناتری به او از ما)
این عبارتی بود که اسماعیل زمانی از زبان رزمندگان زیر دعای عهد مینویسد و به این ترتیب به سراغ شهدا میرود. تکهای از فردوس مقابل اولین بهشتی گشوده میشود.
اولین شفاعت، اولین شهید
شهید مجتبی مداح، اولین شفاعت کننده در آخرین نقطه پارچه است که اتفاقاً اولین شهید عهدنامه نیز خود اوست: «بیست روز از دی ماه سال 64 گذشته بود که پارچه را پیشش بردم و به این بهانه که همیشه در مدرسه آخرین نیمکت را برای نشستن انتخاب میکرد، گوشه پایین سمت راست عهد نامه را انتخاب کرد و نوشت: به امید شفاعت در آخر الزمان، عبدالعاصی مجتبی مداح 20/ 10/ 64»
مجتبی مداح این جمله کوتاه را در آخرین قسمت عهدنامه مینویسد تا تنها یک ماه و دو روز بعد، یعنی در 22/11/64 هر کس نام او را مینویسد، صفت شهید را قبل از آن به کار ببرد و ما هم در ادامه خاطرهای که اسماعیل زمانی از او تعریف کرد، همین لقب را برایش به کار میبریم: «شهید مداح قد و قامت رشیدی داشت. در رشته علوم پزشکی دانشگاه تهران تحصیل میکرد و با رها کردن درسش به جبهه آمده بود. چند روز قبل از عملیات والفجر8 شرایطی پیش آمد تا با هم کشتی بگیریم. از من قد و قامت بزرگ تر و سن و سال بیشتری داشت. وقتی زمینش زدم، بچهها صلوات فرستادند و همان لحظه پیشانیاش را بوسیدم. اما ای کاش با هم کشتی نمیگرفتیم. یا من آن فن را برای زمین زدنش به کار نمیبردم. چرا که کمتر از یک هفته بعد به شهادت رسید و اکنون با وجود گذشت سالیان دراز از این خاطره، همچنان با یاد آوریاش احساس ناراحتی میکنم. در هر حال مجتبی مداح، دانشجوی 22ساله رشته پزشکی، در عملیات والفجر 8 جاودانه شد.»
نبیالله دیلمی: «نویسنده دعای عهد نامه او بود. دست خط خوشی داشت و هر کس یادگاری میخواست، به دنبالش میرفت تا خط خوشش را توی دفتر داشته باشد
محراب نخلستان رحمانیه
پرداختن به 29 نفری که از میان 44 رزمنده امضا زننده عهدنامه به فیض شهادت نائل آمدند، چیزی نیست که بتوان در یک گزارش کوتاه همه آن را بیان کرد. اما شهید محمود مقبلی، دومین شفاعت کننده و اتفاقاً دومین شهید، کسی نیست که بشود به راحتی از کنار نامش گذشت: «18 سال داشت و از لحاظ روحی فوقالعاده معنوی بود. قبل از والفجر8 که در بهمن شیر آموزش غواصی میدیدیم، شبها به نخلستان رحمانیه در کنار روخانه میرفت و نماز شب میخواند. در آن هوای سرد و با وجود خستگی ناشی از تمرینات، محرابی به همین منظور برای خودش درست کرده بود و اکثر ساعات شب را در آن به راز و نیاز میپرداخت. وقتی صدای گریههایش را میشنیدی ناخودآگاه به یاد عبادتهای مولی علی(ع) در نخلستانهای مدینه میافتادی. او هم از آن جمله افرادی بود که چون موسم والفجر8 به مشام رسید، اکثر بچهها برای گرفتن شفاعت و یادگاری به او مراجعه میکردند و به قولی از قبل مشخص بود تنها شهادت پاداش حال و هوای معنویاش است. پس همان روزی که اولین امضا را از شهید مداح گرفتم، به سراغ او هم رفتم تا با نوشتن جمله: به شرط شفاعت در آخرت، عهدنامه را امضا کند و درست در همان روزی که شهید مجتبیمداح به شهادت رسید، او نیز در آبهای خروشان اروند جاودانه شود.»
شافعان هفتگانه
اسماعیل نیک صفت، نبیالله دیلمی، ابوالفضل تفکری، حمیدرضا ناظری، عباس عربی، رضا قندالی و سلمان کنشلو جسم خاکی این هفت نام، درست به همین ترتیب در کنار هم، توی درهای در ماووت عراق، به شهادت آرام گرفته بودند لحظهای که اسماعیل زمانی و سایر همرزمان، آنها را یافتند: «وقتی که بمباران شیمیایی شد، افراد گروهان ما هر کدام در بخشی از دره بودند. ما یک سمت و آنها سمت دیگر. همه رزمندهها میدانند وقتی که عامل شیمیایی زده میشد، هر کس سعی میکرد خودش را به بلندی برساند. ما هم این کار را کردیم اما جهت وزش باد طوری بود که باید این نامها صفت وزین شهادت را از پس خود ببینند و به آن ببالند. نکته جالب این جاست که همه این هفت شهید در سال 65 و قبل از عملیات کربلای5 عهد نامه را امضا زدند و همگی در سال 66 و در یک روز و یک لحظه به شهادت رسیدند. در کل وقتی به ترتیب امضای شهدا نگاه میکنیم، به این نکته میرسیم که اغلب شهدا امضای خود را کنار هم میزدند. انگار شهیدان رفقای خود را بهتر از هر کس دیگری میشناختند.»
اسماعیل نیک صفت: «40 روز از ازدواجش میگذشت وقتی که شهید شد. 27 سال سن داشت و با تجربه زیادش معاون گردان شد. نوشت امیدوارم از دعای خیر در دنیا و شفاعت در آخرت بینصیب نمانیم.»
نبیالله دیلمی: «نویسنده دعای عهد نامه او بود. دست خط خوشی داشت و هر کس یادگاری میخواست، به دنبالش میرفت تا خط خوشش را توی دفتر داشته باشد. سال 64 که دادم پارچه را نوشت، تا سال بعد شفاعتش را امضا نکرد تا اینکه 8/10/65 کمیقبل از عملیات کربلای5 شرط گذاشت که اگر آن را امضا زد و شهید شد، به همه بگویم راه شهادت و دفاع از کشور را از روی عقلانیت پذیرفته است. نوشت: التماس شفاعت، عبدالحقیر نبیالله دیلمی»
عباس عربی: «طلبهای 18 ساله بود. نه تنها من، بلکه اکثر رزمندگانی که او را میشناختند دوست داشتند همکلامش شوند و پای حرفش بنشینند. به شخصه هر چیزی که میخواستم از احکام و معارف یاد بگیرم، با وجودی که سنم از او بیشتر بود، پیشش میرفتم و از کلامش بهره میبردم. نوشت: از شما التماس دعا دارم و شفاعت در آخرت، انشاءالله به امید پیروزی خون بر شمشیر.»
شفاعت هفت ساعت قبل از شهادت
شهیدان فریدون و تیمور شاه حسینی و مهرداد زمانی، سه شهیدی هستند که تنها هفت ساعت قبل از شهادتشان عهد نامه زمانی را به امضا رساندهاند: «فریدون و تیمور شاه حسینی، دو پسر عمو بودند که ساعت 9 شب 21/10/65، در اولین ساعات آغاز عملیات کربلای5 عهد نامه را امضا کردند و 4 صبح روز بعد در جزیره بوارین به شهادت رسیدند. فریدون هیکل درشتی داشت و آرپی چی زن بود. حین عملیات آنقدر موشک شلیک کرد که از گوشهایش خون میآمد. با پسر عمویش تیمور انس و الفت عجیبی داشتند، دوری هم را چند دقیقه بیشتر تاب نیاوردند و هر دو به فاصله کوتاهی از هم به شهادت رسیدند.»
مهرداد زمانی: «برادر کوچکم بود. یکسال فاصله سنی داشتیم و در تمام مدتی که عهدنامه را برای شفاعت پیش این و آن میبردم، از امضایش عذر خواست تا اینکه شب عملیات کربلای5 خودش از من خواست امضایش کند. آن روزها حال عجیبی داشت. حتی یکی از بچهها به نام عباس قریب چند روز قبل شهادت مهرداد، به من گفت خوب برادرت را نگاه کن! چون با حال و هوایی که او دارد مطمئنم چند روز دیگر عکسش را میگذارند روی دیوار. همین طور هم شد و مهرداد ساعت چهار صبح 22/10/65 روی خاک سرد جزیره بوارین، در آغوشم جای گرفت و در حالی که گلوله مستقیم دشمن قلبش را شکافته بود. نام مقدس یا فاطمه الزهرا را به عنوان آخرین کلام بر زبان جاری ساخت و به شهادت رسید.»
شهروی در معراج
«شهید عبدالله شهروی فرمانده گردان بود. به واقع میتوان از او به عنوان یک سردار مقتدر مثال آورد که متأسفانه به ایشان و قابلیتهایش کم پرداخته شده است. هنگام شهادت تنها 26 سال داشت و به دلیل تواناییهایش، خیلی زود به سمت فرماندهی گردان منصوب شود. کهنه رزمنده ها به یاد دارند که چطور در طلائیه روی خاکریز دوید تا آتش دشمن متوجه او شود و افراد گردانش مصون بمانند یا زمانی که قبل از عملیات کربلای چهار به زور او را مقابل دوربین صدا و سیما بردیم، به واقع اخلاصش مشخص بود و مرتب میگفت چرا با من مصاحبه میکنید؟ در حالی که تک تک رزمندهها از من بهترند.
شبی را به یاد ندارم که نماز شبش ترک شده باشد. چادر ما کنار حسینیه گردان بود و هر شب شاهد راز و نیاز او با خدایش بودیم. کمتر کسی را در عمرم دیده ام که مثل این شهید صاحب جمیع خصایل زیبا باشد. عاقبت نیز تنها 8 یا 9 ساعت قبل از شهادتش پارچه عهد را با جمله: انشاءالله پیروز باشید، به امضا رساند و روز بعد گلولهای میهمان چشم راستش شد و در حالت سجده به دیدار معبود شتافت.
آخرین امضا، آخرین شهید
اگر مجتبی مداح اولین امضا را زد و اولین شهید عهد نامه لقب گرفت. حسن رامهای نیز آخرین شفاعت کننده بود که اتفاقاً آخرین نفر از شهدای بهشت پارچهای خود اوست.
«شهید حسن رامهای روحانی بود و شجاعت بینظیری داشت. در کربلای 5 وقتی فرمانده گردان و معاونش به شهادت رسیدند، او بود که بچهها را جمع و سازماندهی کرد. در عملیاتهای نصر 8 و مرصاد نیز رشادتهای بینظیری از خودش نشان داد. وقتی به شهادت رسید جنگ تمام شده بود. خوب به یاد دارم لحظهای که خبر پذیرش قطعنامه را شنید ضجه میزد! گفت اگر جنگ تمام شود و زنده بمانم، حتماً دق میکنم.
نمیدانم او از آینده چه میدانست یا چه تصوری از زندگی بدون شهدا داشت، هر چه بود خیلی زود دعایش مستجاب شد و کمی بعد از پذیرش قطعنامه در یکی از گشتهای متداول روی مین والمری رفت و مانند مولایش حسین(ع) سر از تنش جدا شد.»
جمله کوتاه شیخ حسن آخرین شفاعت اصحاب بهشتی عهد نامه است که در گوشهای از حافظه سفید آن نوشته: «به امید شفاعت اهل بیت و ائمه اطهار و شهدای راه خدا» شهیدی که خود طلب شهادت از شهدای دیگر دارد و اینک نام و امضایش مثل گلی در میان گلستان شفاعت سایر شهدا، روی باغی پارچهای برایمان به یادگار مانده است.
شاید اسماعیل زمانی درست میگفت که او از این قافله جا مانده تا راوی روایت اصحاب عاشورایی خمینی کبیر باشد: «آنها رفتند تا آثارشان روی این پارچه رو به اضمحلال، قطعهای از بهشت باشد برای جماعت اهل خاک، مانند نوری که میتواند چراغ راهمان باشد اگر؛ چشمی بینا و گوشی شنوا داشته باشیم.»
اسامیشهدای عهدنامه:
شهید نبیالله دیلمی، شهید مجتبی مداح، شهید محمود مقبلی، شهید حسن رامهای، شهید اسماعیل نیک صفت، شهید ابوالفضل تفکری، شهید حمیدرضا ناظری، شهید عباس عربی، شهید رضا قندالی، شهید سلمان کنشلو«التماس شفاعت دارم برادر عزیز»، شهید فریدون شاه حسینی، شهید تیمور شاه حسینی، شهید مهرداد زمانی، شهید عبدالله شهروی، شهید رسول ابراهیمی«التماس شفاعت از شما برادر عزیز عبدالعاصی رسول ابراهیمی»، شهید حسین فیصلی «امیدوارم ما را در دنیا و در آخرت از شفاعت خویش فراموش نکنید»، شهید سیاوش پازوکی «در دنیا نیاز به دعا و در آخرت به شفاعت شما محتاجم»، موسی نصیریان، شهید مهدی هادی، شهید حجه الله شیرین بیان «التماس شفاعت دارم در آخرت عبدالعاصی حجه الله شیرین بیان»، شهید نریمان مطهری«اللهم الرزقنا زیارت الحسین(ع) فی الدنیا و شفاعت الحسین فی الاخره»، شهید رسول ایوانکی «به شرط شفاعت در آخرت»، شهید حسین رنجبر، شهید بهروز مشتاقی، شهید رضا مزجی، شهید محمد تقی توحیدی نیا، شهید قاسم صبوری، شهید احمد رضا طاهری و شهید سید محسن موسوی.
منبع : جوان آنلاین
تنظیم : رها آرامی - فرهنگ پایداری تبیان